ماهنامه سیاسی فرهنگی اجتماعی خط امام(ره)

#ما_متفاوتیم
  • ۰
  • ۰

 

در خانه نشسته بودیم اندهگین و ملول؛که روز های واپسین تابستان در گذر است غافل از اینکه در خوابگاه قصری بنا می شد چنانکه ما در خواب نیز نمی توانستیم تصور کنیم. بنای تصوراتمان را بر چیز دیگری چیده بودیم لکن آنچه دیدیم را کاش نمی دیدیم.از گیت ورودی چنان رد شدیم که باد از درزهای پنجره اتاقمان؛شکوه و نظافت سرا چنان بود که گویی فراشان از سال ها پیش آنجا به خدمت بوده اند ؛دریغ از یک برغ خشک یا ذره ای شیشه شکسته ؛چه روان پریشانی!!! شیشه شکسته !!!در شبکه های مجازی دیده بودیم که سرایمان چون قبل نیست اما با آنچه مواجه شدیم در خود فرو ریختیم ؛ وای خدای بزرگ نرده های بالکن آوینی را ، رنگ راهرو های همت را ، سقف حاج مهدی را ، در این میان علم الهدی را رها کنید که ذره ای ست در برابر دریای تحولات پوشالی . وارد اتاقمان شدیم شگفتا چنان بود که می بود بدون یک ناخن خرابی جدید تر ، هر چه به دیوار اندیشه چنگ زدیم نتوانستیم که خود را با ویرانه ی اتاقمان آشنا سازیم ،لکن آنچه باعث آرامشمان بود همان نرده های بالکن های آوینی و نرده راه پله های همت بود .

از قلم نیندازم که پس از چندی چنگ انداختن بر دیوار اندیشه ، آن را فرو ریخته یافتیم و دگر بار در پی آنیم که اندیشه ای نو بسازیم با آنچه برای رهگذران ساخته و مهیا شده بود :

بالکن های آوینی ، راهرو های همت و چمران ، سقف با شکوه حاج مهدی و در کنار همه تحولات ویرانه های علم الهدی و... .

ععععععیییییییی خِدا

عباس حیدری                    

  • ۹۷/۰۷/۳۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی