انار
وسط های پاییز که می شد درس و دانشگاه را رها می کردم و به قول معروف دل به دریا می زدم، تا جایی را که آرامشی داشته باشد پیدا کنم و دلم را بر فراز آسمان آن بفرستم. هر سال همین موقع ها که می شود کوله پشتی ام را می بندم و سوار وانتی می شوم که مسیرش با من یکی است و من را تا ده بالا می رساند.
پشت وانت نسیم سرد پاییزی به موهای خرمایی رنگم می خورد و...